عودلاجان ما ؛ فضایی برای مشارکت و تغییر

امروزه تملک و تخریب زمین به بهانه­های مختلف و در قالب طرح­های ضربتی به معضلی جدی برای عودلاجان تبدیل شده است. خرابه­ها به دلیل مالکیت برخی ارگان­ها، بی هیچ امکان استفاده­ای به حال خود رها شده و پذیرای معتادین است. وجود این مکان های نا­ امن در کنار ضوابط نامشخص ساخت و ساز در عودلاجان، عملاً مانعی جدی بر سر راه نوسازی یا بازسازی خانه ها محسوب می­شود. این در حالی­ست که محله عودلاجان سال­هاست به دلیل همین تنگناها و تصمیم­های بی­مطالعه مدیران شهری، به حیات­خلوت بازار تبدیل شده و اغلب پذیرای نیروی کاریست که بسیاری از آنها تعلق خاطر چندانی به محل زیست خود ندارند.

آنچه اشاره شد تنها بیانگر بخشی از مشکلاتی است که این محله تاریخی با آن روبرو است؛ بخش مهمی از مشکلات، ناشی از اقدامات برنامه ریزی شده ای است که با هدف سیاست زدایی­کردن از فضا، تصمیم سازی­های متولیان شهر را در قالب گزاره های علمی مشروعیت می بخشد. به این اعتبار هیچ طرح و پیشنهادی در حوزه احیا و بازیابی­شهر که نگاه از پایین و مشارکتی را به نگاه اقتدارگرایانه از بالا ترجیح می­دهد نمیتواند نسبت به آگاهی بخشی اجتماعی بی­تفاوت باشد. به زعم این گروه، در شرایطی که گروه های مختلف اجتماعی ساکن در عودلاجان در کنار سازمان­ها و ارگان­های صاحب نفوذ، هر کدام منافع خاص خود را جستجو می­کنند که نادیده گرفتن آنها می تواند مانعی بر سر تحقق اهداف طرح باشد. به همین دلیل بازگرداندن رونق به محله به عنوان هدفی کلان که تضمین کننده رشد و  با­لندگی عودلاجان است، باید در کمترین اصطکاک با منافع قدرتمندان ذی نفوذ قرار گیرد تا بلکه آنها را هم ترغیب به همراهی و مشارکت با اهالی کند. بنابراین قدم اول طراحی، برانگیختن ساکنین به مشارکت در بهبود وضعیت محله و ایجاد کنش­های حیات بخش شهری­ست تا در قدم های بعدی با جلب توجه دیگر شهروندان به این بافت تاریخی، افزایش فشار افکار عمومی منجر به تغییر احتمالی ضوابط­­­ و رشد محله شود. شیوه های مشارکت و کنش شهری پیشنهادی این گروه ، مبتنی بر گفتگوهای مستمر با اهالی عودلاجان و متکی بر نیازهای آنها و دریافت­های ما از زندگی روزمره اهالی است. بخشی از این پیشنهادها مشارکت مستقیم اهالی را طلب می­کند؛ نظیر رنگ­آمیزی جوی کوچه های پیچ در پیچ که مثل جاری شدن سیال در این شریان­های شهری، آن را به یک ارگا­نیزم زنده تبدیل می کند. یا تبدیل مخروبه های رها شده به مزارع سبزیجاتی که به دست اهالی کاشت و برداشت می­شوند و چون موقت و فصلی اند، نمی­توانند برای صاحبان زمین تولید نگرانی کنند. بخش دیگر، نظیر گلدان­های یادمانی که در مرز خانه­های تخریب شده و کوچه­های مشرف به آنها تعبیه می­شوند و مثل دیواره­هایی عمل می­کنند که می­توان از میان آنها فضای از دست رفته و عناصر برجای مانده روی دیوارها را قاب گرفت و سرکی کشید بر خانه­هایی که بخش­های خصوصی­شان عیان شده است. نورپردازی پیشنهاد شده برای تاکید بر این عناصر نیز ، نیاز به قاب گرفتن را موکد می سازد؛ قاب گرفتن این عناصر هم ضرورت توجه به زیست روزمره ساکنان را برجسته می کند و همچون آینه­ای است در برابرمان که نتایج فاجعه بار مدیریت از بالا را لمس کنیم. علاوه بر این، گلدان ها چون لوحی عمل می­کنند که تمام افرادی که زمانی در عودلاجان زیسته اند یا الان در آن محله زندگی می­کنند، می توانند نام و محل زندگی خود را بر آن ثبت کنند و به این ترتیب ارتباط اجتماعی که اکنون گسسته شده، به گذشته و آینده­ای پیوند می­خورد که گروه های متکثر و بزرگ اجتماعی را در بر می­گیرد. امتیاز مهم این فضای طراحی شده در آن است که ویژگی­های یک چیدمان شهری را به تمامی بروز می­دهد و دیگر شهروندان را هم تشویق به حضور و کنش می­کند؛ کاری که می­تواند به جلب توجه و حمایت عمومی و تغییر ضوابط منجر شود. در این راه هر آنچه روی   می­دهد یا قرار است روی دهد، تنها و تنها با مشارکت و کنش اهالی و البته با حمایت های داوطلبانه دیگران انجام می­شود.